۱
اسم روزها را نمیدانم. ماهها را از دیگران میپرسم. من فقط فصل میشناسم. با فقط بلاهایی که سرم آوردهاند. زمستان قبلی فکر میکردم دارم میمیرم. بهار قبلی بدترین حرف عمرم را شنیدم. تابستان قبلی نزدیک بود کارتنخواب شوم. پاییز قبلی انقدر بغض قورت دارم که گلویم زخم شد.
دسته هارنجنامه
آخرین دیدگاهها